فتح:
· گشایشِ درهاى بسته، در گرو کلیدهاست.کلیدهایى که شاید یافتنى نباشند ولى ساختنى هستند، نمىتوان براى یافتنش چراغ به دست گرفت، ولى مىتوان براى ساختنش از مهرههاى آماده بهره برداشت.
· اولین رسالت آدم، بیرون آمدن از دیوارها و شکستن محدودههاست.
· این فتح پس از تحمل و طلب و اقدام و نصر، به تو دست مىدهد. و کلید این فتح و جریان طبیعى فتح همینهاست:
o با تولد تو، با تولد فکر تو، رنجها شروع مىشود.
o با تحمل رنجها آماده مىشوى و یا روى مىتابى.
o با آمادگى به طلب برمىخیزى که کارى کنى.
o و با اقدام به نصر مىرسى.
o و با نصر خدا به فتح و گشایش.
· این فتح هدفهایى برای شخص رسول دارد:
o «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَاخَّرَ».
o «وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ».
o «وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً».
o «وَ یَنْصُرَکَ اللَّهُ نَصْراً عَزیزاً».
· آیهها از هدفهایى سخن مىگویند که در مؤمنین شکل مىگیرند: «هُوَ الَّذى انْزَلَ السَّکینَةَ فى قُلُوبِ الْمُؤمِنینَ»:
o غفران، اتمام نعمتها، هدایت به صراط، نصر عزیز، ازدیاد ایمان و دخول بهشت و جبران سیئات و عذاب منافقها، به دنبال فتح فرا مىرسند.
· شروع فتح از لحظهاى است که دشمن دیروز که تحمل حضور و وجود تو را نداشت، مجبور بشود که تو را بپذیرد و با تو پیمان ببندد.
هجوم فوج ها:
· فوجهایى هستند که در دین داخل مىشوند. آن هم نه تنها، که گروهى. و همینها هستند که مسأله هستند و مسأله ساز هستند.
· اصل این است که دین در وجود انسان بنشیند و در دل انسان داخل شود و او را پر کند.
· مىبینیم کسانى هستند که از دین مدخل مىسازند و در دین خانه مىگیرند و در دین دکان باز مىکنند. در اینها دین راه نیافته، اینها در دین راه یافتهاند.
· و براى اینکه مسلط باشند تنها نیامدهاند که هضم شوند، فوج فوج آمدهاند که هضم کنند.
· در مرحله پیش از فتح و نصر، بیشتر کسانى مىآیند که آمادهى رنجاند و پذیراى بلاى بیشتر. کسانى هستند که دین در آنها راه یافته و دین آنها را راه انداخته است.
· پس از نصر و فتح، هجوم گروههایى سر مىگیرد که در دین راه مىیابند و از دین براى خود مدخلى و دروازهاى و پناهگاه و جایگاهى مىسازند. پس از فتح، نوبت گروهبازى و بازیگرى است.
· در جامعهى باز و آزاد، آنجا که نمىتوان در جلو گروهها و فوجها ایستاد، مىتوان از داخل شروع کرد و مىتوان در دل همین فوجها رویید و جاى پا محکم کرد و مىتوان همینگونه فوجها را یکدست کرد و گروهها را از داخل رهبرى نمود و یا منهدم ساخت.
· این نفوذ و این تقیه، دین تمامى رهبرانى است که باید پس از فتح و ظهور نصر، کارى داشته باشند. و این نفوذ، نفاق نیست، که تقیه است.
· پیام اول صبر است و این براى عاشق سنگین نیست. پشتوانهى عشق و علاقه، صبر را تحمل مىکند و آسان مىسازد.
· پیام دوم در مرحلهاى است که دستهها شکل گرفتهاند و انشعابها سبز شدهاند و گروهبازى پیش آمده ولى پذیرایى هست، تحمل هست. پیام این که یکدیگر را بر شکیبایى و صبر وادار کنید، با یکدیگر صبور باشید.
· و آنجا که این تحمل و شکیبایى هم نیست و یکدیگر را نمىپذیرند، نکته این است و پیام این است که: «رابِطُوا». در این مرحله باید پیوند داد، باید رابطه برقرار کرد. و در این پیوند و همراه این نفوذ جز اطاعت خدا هیچ عاملى نداشته باشند «وَ اتَّقُوا اللَّهَ». نفوذ، به خاطر اطاعت است نه نفاق.
· آدمها در دید، در عمل، در جهت به اختلاف مىرسند. اختلاف خطرناک، همین اختلاف در جهتهاست.
· در برابر این اختلاف آنچه کارساز است، یکى سعهى صدر است و دیگرى این نفوذ.
· آنها که به وسعت رسیده بودند دلى داشتند که حتى دشمنانشان را مثل ماهى در خود غرق مىکردند. دریایى بودند که نهنگها آرامشان را نمىگرفت و عاجزشان نمىساخت، که در برابر هر درد درمانى داشتند و در کنار اختلافها راه حلى. و آنجا که طرف درمان نداشت، نفوذ شروع مىشد. و از داخل، کنترل آنها دنبال مىشد.
· یا سینهاى مىخواهى بزرگ و یا نفوذى مىخواهى از داخل. وگرنه درگیرى است و این درگیرى فرساینده.
· صحبت این است که با نصر و فتح، گروهها شکل مىگیرند و در برابر اینها نمىتوان ایستاد، که باید از داخل شروع کرد، که سرداران فاتح، بسیار قلعهها را از داخل گشودهاند.
· و این گشایش و این گونه کنترل، سینه مىخواهد؛ سینهاى بزرگتر از مغزها و اطلاعات
· این رسول است که با شرح صدر در برابر این هجوم و گروهبندى، بیدار است ...
· و این قرآن است که پس از نصر و فتح و هجوم فوجها، دستور مىدهد به تسبیح و حمد و استغفار ...
· وسعت صدر و نفوذ، راههایى هستند که مىتوانند در کنار فوجها و گروهها، ما را از بنبست برهانند.
· نفوذ مراحلى دارد:
o گاهى نفوذ به خاطر متزلزل کردن است.
o گاهى به خاطر درگیری است.
o و گاهى به خاطر تسلط است.
نظرات شما: نظر